کم و بیش هر کس که با اصطلاح روشنفکر آشنایی دارد؛ میداند که روشنفکر بودن از ویژگیهای مثبت شخصیتی به شمار میرود و فرد روشنفکر با داشتن ویژگیهایی از دیگران متمایز میگردد. بعضی بر این باورند که باسواد بودن یکی از ملاکهای روشنفکری است در حالی که الزاماً چنین نیست به قول حافظ:
قدر مجموعهی گل، مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
پس صرف باسواد بودن دلیل روشنفکری نیست؛ اما میتوان گفت بیشتر روشنفکران از میان قشر تحصیلکرده به پا خاستهاند و این منافاتی با وجود روشنفکران در میان جامعهی بیسواد ندارد. بنا بر این ذکر برخی از ویژگیهای اساسی روشنفکران برای شناختن دقیقتر آنها ضروری به نظر میرسد.
مهمترین ویژگیهای شخصیتی روشنفکران
1- روشنفکر کسی است که دارای نگاهی کلی و فراگیر به زندگی است و میکوشد تا در زمینههای مختلف زندگی علم و آگاهی کسب کند و لازم نیست که در همه زمینهها متخصص شود، بلکه به اندازهی نیاز میکوشد تا از تازههای علمی اطلاع یابد.
.
2- روشنفکر تمام حوادث اطراف خود را رصد میکند و بیتفاوت از کنار هیچ حادثهای نمیگذرد
3- اهل انصاف و عدالت است و از پیشداوری و قضاوت ناعادلانه در رابطه با جامعهی اطرافش پرهیز میکند و میکوشد تا حقیقت انسانها را باز شناسد.
4- ظاهربین نیست و به ظاهر افراد، اینکه ثروتمند یا فقیرند، و زشت یا زیبا هستند؛ توجهی ندارد، بلکه ملاک ارزیابی جایگاه و شخصیت انسانها از نگاه او تنها عقلانیت و اندیشهورز بودن آنهاست.
5- از درونی پاک برخوردار است و به آرزوهایش اجازه نمیدهد تا دیدگاههایش را تحت تأثیر قرار دهند، چرا که دخالت دادن آمال و آرزوها و منویات نگرش انسان را تاریک و داوری او را مخدوش میسازد.
6- دشمن عمل ناشایست است نه فاعل آن، مانند طبیبی که دشمن بیماری است نه بیمار.
7- دوستدار کار و فعالیت است و دشمن بیکاری و تنبلی است و میخواهد یار اجتماع باشد نه باری بر دوش اجتماع.
8- از هر رویدادی میکوشد تا در زندگی عبرت بگیرد و از عبرتها در آینده بهرهبرداری میکند.
9- از خودبزرگبینی و خود بزرگبینان متنفر است؛ چون میداند انسان مغرور و خودبزرگبین از دیدن حقایق کور است و اگر روزی سقوط کند به پاخاستنش مشکل است و به خوبی میداند که خود بزرگبینی از فطرت انسانی به دور است و تنها خدا که خالق انسانها است بزرگ است و غیر او همه کس و همه چیز کوچک هستند.
10- در زندگی خصوصی دیگران دخالت نمیکند و به دنبال عیب و ایراد گرفتن از دیگران نیست و برایش مهم نیست که دربارهی زندگی خصوصی دیگران چیزی بداند، بدون اینکه خود مطلع باشند. چون آنرا عملی بیهوده و ضایع کردن عمر میداند.
11- در تحلیل حوادث بسیار دقیق است و دربازخوانی رویدادهای محیط عمیق و نکتهبین است.
12- برای اطرافیان احترام قائل است، چون میداند که احترام گذاشتن به دیگران احترام گذاشتن به خود است.
13- در هیچ موردی به فکر انتقام گرفتن نیست و میداند که انتقام گرفتن نه تنها مشکل را حل نمیکند؛ بلکه وضعیت را از آنچه که هست بدتر میگرداند.
14- دارای شخصیتی حقمدار است و هرگز در مقابل ناحق سکوت نمیکند و در مقابل بیعدالتی موضعگیری به موقع و مناسب دارد.
15- خوشبین و واقعنگر است و به شکست در زندگی اعتقاد ندارد و شکستها را به منزلهی آزمایشهایی پشت سرمیگذارد و میداند که:
16- هر که در این دیر مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
17- توانمندی همکاری کردن و ایجا د ارتباط با هر صاحب نظر و عقیدهای را داراست و این بدان معنا نیست که خود دارای عقیده و باور مستقل نیست؛ بلکه توانایی شنیدن نظرات وآرای مختلف را دارد و براساس این قاعده که میگوید: « اگر همه مانند هم بیندیشیم یعنی نیندیشیدهایم» عمل میکند.
18- در مقام سخن گفتن و تعامل با دیگران از مکر و فریب به دور است و مکر و فریب را از ویژگیهای جاهلان میداند. در عین حال دانایی و توانمندی و هنر را در شیوههای سخن گفتن و تعامل با دیگران به کار میگیرد.
19- به هیچ شکل یا صورتی در امور خصوصی دیگران دخالت نمیکند مگر اینکه دیگران خود او را دعوت کنند و با او به رایزنی بپردازند.
20- به اشتباه خود اعتراف میکند و به موقع از اشتباهات خود معذرت خواهی میکند.
21- به آسانی و با جسارت توانایی مشخص کردن نقاط قوت و ضعف و تهدیدها و فرصتهای پیش روی خود و دیگران را دارد.
22- همیشه سعی میکند در یکی از زمینههای ضروری زندگی تخصص پیدا کند و برای ارتقاء بخشیدن به استعدادهای خود در حوزه روشنفکری نوشتن را امری واجب میداندتا توانمندیهای خود را شکوفا و دیگران را بهرهمند سازد چون نوشتن با روشنفکری پیوندی دیرینه دارد.
23- در چهار چوب مجموعهای از قوانین که در زندگی خصوصی خود قرار داده است، حرکت میکند و بر این باور است که اگر انسانها در زندگی خصوصی به مجموعهای از قوانین پایبند نباشند؛ نمیتوانند سالم زندگی کنند.
24- به سبب وجود این ویژگیها؛ توانایی زیادی برای جذب بیشترین افراد در اطراف خود را دارد و جای خود را در دل دیگران باز نموده و اعتماد آنها را جلب میکند. به این صورت میتوانیم بپذیریم که روشنفکر به نسلی مشخصیا موقعیتی اقتصادی و سیاسی تعلق ندارد، بلکه روشنفکر شدن جایگاهی است که تحصیل آن در دسترس همگان است.
25- پس اگر انسان روشنفکر دارای چنین ویژگیهایی ارزشمند و از جایگاهی والا برخوردار است، چرا نکوشیم که همه روشنفکر شویم؟
26- کوتاه سخن اینکه روشنفکری و دینداری با همدیگر قابل جمع هستند و توسعهی پایدار شخصیتی محصول آن دو میباشد و فکر بدون ذکر مانند چراغی بی روغن است که سوختنش جز دود و سیاهی تولید نمیکند و چه زیبا گفته مولوی که:
اینقدر گفتیم باقی فکر کن فکر اگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز ذکر را خورشید این افسرده ساز
فکر کن تا وارهی از فکر خود ذکر کن تا فرد گردی از جسد
ذکر گو تا فکر رو بالا کند ذکر گفتن فکر را والا کند
منابع:
1- ماهنامهی بڕیار، سال سوم، شماره 32 ، سال 2011م. دیمهن حهیدهر با تلخیص و تصرف.
2- مثنوی مولوی دفترششم بیت1482 و...
3- دِیوان حافظ شیرازی
تهیه وتنظیم:خالدچوروکه